پارک ریحانه
نیمکت
تنهایی
قرآن
فاطر
یس
خستگی
درد پا
نفسانیت
وجدان
مربی بودن
و آهِ خدایا میشه امروز منو ببخشی¿?
+شرح یک سه شنبه عصر
+ مصمم در دل گفتم حرم نمیرم¿اصن چرا باید میرفتم¿مقصد من خیام بود,نای هم که نداشتم از درد,گوش میکردم در مترو حامد زمانی,گوش میکردم این روزهای حامد زمانی,گوش می کردم و فکر میکردم در مترو به همه جا,به خودم,به تو,به نوجوان ها,به گناه,ایستگاه و ایست,پیاده شدم,و وقتی پیاده شدم خشکم زد,اشتباهی پیاده شده بودم, روبه رویم حرم بود
و من...چه می توانستم بکنم¿ مثلا نروم¿¿¿¿????
تاریخ : پنج شنبه 98/5/17 | 3:35 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()